انتخاباتهای اشتباه و عدم ثبات در تصمیمگیری
در لیگ بیستویکم تغییرات روی نیمکت تیمهای لیگ برتر فوتبال، خیلی زودتر از آن چیزی که فکرش را میکردیم، اعمال شد. اگر تغییر رضا مهاجری در تیم پدیده مشهد و جانشینی اکبر میثاقیان را که مسائل غیر فنی در آن دخیل بود، نادیده بگیریم، اولین تغییر فنی روی نیمکت تراکتور و سپس فولاد رقم خورد. آن هم در هفته چهارم لیگ برتر که نمیتواند زمان کافی برای برآیند فنی یک مربی باشد، با این حال این تغییرات قابل بررسی است.
رضا مهاجری که به عنوان سرمربی پدیده با مشکلات زیادی مواجه بود، پس از هفته دوم و عدم همراهی بازیکنانش در سفر به رفسنجان که مشکلات مالی علت آن بود، وارد زاویه با مدیران باشگاه شد و پس از حمایت از اقدام بازیکنانش، او را برکنار کردند تا اکبر میثاقیان هدایت نماینده مشهد را به عهده بگیرد. با این حال سه شکست و تنها یک پیروزی، راه خروج را به فیروز کریمی نشان داد تا این مربی با استعفا از تراکتور کنار برود و مدیران این باشگاه در پی سرمربی جدید باشند و در نهایت «سولدو» مربی اهل کروات هدایت این تیم را برعهده بگیرد.
چهار هفته ابتدایی برای مدیران فولاد خوزستان هم زمانی مناسب برای بررسی عملکرد عبدالله ویسی بود، چرا که آنها نیز پس از 2 شکست، یک پیروزی و یک تساوی تصمیم گرفتند با مربی خود قطع همکاری کنند تا نکونام بار دیگر به عنوان سرمربی فولادیها انتخاب شود. این تغییرات نشان میدهد که عمر مربیگری در فوتبال ایران کوتاه یا صبر مدیران کمتر شده است، با این حال نمیتوان تصمیمات اشتباه مدیریتی را هم در تغییرات نادیده گرفت.
بسیاری از مربیان هستند که سالهاست در یک چرخه معیوب قرار گرفتهاند و به هر تیمی میروند، نتیجهای جز ناکامی کسب نمیکنند. با این حال هر سال با اخراج، برکناری یا استعفا بازهم گزینه تیمهای مختلف میشوند که انتخاب این مربیان ناکام از سوی مدیریت باشگاهها، جای تعجب دارد. مربیانی هم بودهاند که ابتدای فصل پیشبینی میشد انتخاب خوبی برای باشگاهها نباشند و ناکامی آنها خیلی زود از راه برسد، اما مسئله اینجاست که این انتخابها چگونه، بر اساس چه متر و معیاری، طبق کدام پارامترها و با کدام کارنامه رقم میخورد؟
مدیرانی که هر سال فریاد بیپولی و گرفتاری اقتصادی سر میدهند، چرا در انتخاب خود پیش از شروع فصل دقت لازم را ندارند و سراغ مربیان ناکامی میروند که خودشان هم انتظار نتیجه نگرفتن آنها و تغییرشان را میکشند؟ در این چرخه معیوب آیا فقط تصمیم مدیران باشگاهها دخیل است یا باید نقش مدیران برنامه یا دلالها را هم ببینیم؟ چگونه یک مربی پس از 4 بار تغییر تیم و استعفا در یک فصل، بازهم انتخاب باشگاهها برای قرار گرفتن در رأس کادرفنی یک تیم است؟
قرار دادن این اتفاقات کنار هم، تغییری در نتیجه کار ندارد و عمر مربیان روی نیمکت تیمها بسیار کوتاه شده است. اینکه به هفته چهارم رسیدیم و تیمها به فکر تغییر کادرفنی افتادهاند، نشان میدهد که ثبات تصمیم گیری و اتخاذ تصمیم درست، جایی در کار بخشی از مدیران فوتبال ندارد. البته این تغییرات با توجه به تعطیلی لیگ بابت بازیهای تیم ملی رقم خورده است و چه بسا اگر تعطیلی لیگ در پایان هفته سوم رقم خورده بود، شاید زودتر از اینها نیز میتوانستیم تغییرات را ببینیم.
انتهای پیام/